قصه تلخ است چو تلخ است بگویم یا نه
صبرتان می روند از دست بگویم یا نه
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا می داند
آن قدر دل نگران شد که خدا می داند
و خدا هست تا هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
و خدا هست تا هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
♫♫♫♫♫♫
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آب کشان عاقبت اندیش شدند
آشتان طایفه هر چند صدایی دیگر
آب می خورد ولی فتنه ز جایی دیگر
آری آن صدر نشینان بنی صدر شدند
خویش را قدر ندانسته و بی قدر شده
گاه از این سوی سخن گاه از آن سو گفتار
هر چه گفتند در آن روز دو پهلو گفتند
و خدا هست تا هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
و خدا هست تا هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
♫♫♫♫♫♫
چشم ما در آن پی حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
مگر این نغمه ز وای شهدا جاری نیست
مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
کوفه کوفست ولی ترک سفر جایز نیست
این چنین است که ما بیرق و پرچمداریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
این چنین است که ایران همه عاشورا شد
سر انگشت دعــــــــــــــا پشت خیانت وا شد
برای دانلود آهنگ 9دی اینجا کلیک کنید